فریب و سردرگمی در تظاهرات تهران
هم دولت و هم گروههای مخالف، از برخورد رودررو در سال ۲۰۰۹ درسهایی گرفتهاند.
فریب و سردرگمی در تظاهرات تهران
هم دولت و هم گروههای مخالف، از برخورد رودررو در سال ۲۰۰۹ درسهایی گرفتهاند.
با تاریک شدن آسمان و پیچیدن بوی گاز اشکآور در خیابان انقلاب تعدادی از تظاهرکنندگان در زیرزمین تاریک آپارتمانی پناه میگیرند. آنها دقایقی قبل در خیابان در حالیکه نیروهای پلیس ضدشورش به سویشان میآمدند، بامشتهای گره کرده فریاد میزدند "مرگ بر دیکتاتور".
یک پلیس راهنمایی و رانندگی تهران – متفاوت از نیروهای سپاه پاسداران و بسیج -- ورودی زیرزمین را برای این گروه افراد باز کرد و اجازه داد تا آنها از چنگ نیروهای بسیجی و لباس شخصی که وارد کوچه شده بودند فرار کنند.
ناگهان انگار پیدایمان کردند. صدای شکستهشدن شیشه به گوش رسید. بسیجیها مشغول شکستن در و پنجره محل اختفای ما بودند.
تظاهرکنندگانی که از گروه های سنی مختلف بودند به وحشت افتادند. زن مسنی که تا چند دقیقه قبل شعارهای ضدحکومتی میداد پشت سرم نشسته بود و با چشمانی گریان دعا میکرد.
ما در آنجا به دام افتاده بودیم و همگی این موضوع را می دانستیم.
اما پس از چند دقیقه سروصداها خوابید. همان پلیس راهنمایی خبرداد که اوضاع آرام است و همه گیج ولی آسوده خاطر از زیر زمین بیرون آمدیم.
بسیجی ها می دانستند ما آنجا بودیم ولی چرا باید ما را در همان حال رها می کردند؟
این اتفاق روز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه (۱۴ فوریه) روی داد. روزی که گروههای مخالف دولت پس از ۱۴ ماه غیبت از خیابانها بار دیگر با قدرت کامل ظاهر شدند.
در حالیکه جنبش سبز ایران به شکل ملموسی از اعتراضها در مصر و سایر کشورهای عربی الهام گرفته، حکومت ایران قصد دارد این قیامهای مردمی را به نفع خودش تفسیر کند.
دولت ایران و گروههای مخالف آن، هر دو با قوانین و شرایطی متفاوت از کشورهای همسایه خود رفتار میکنند.
علاوه بر این، هر دو از زمان رویاروییهای خشونتبار پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ نکات جدیدی آموختهاند.
همانطور که قضیه زیرزمین خیابان انقلاب نشان میداد، نیروهای امنیتی رژیم باوجود نشاندادن قوه قهریه، بیشتر ترجیح دادند جمعیت را متفرق و مرعوب کنند تا اینکه دست به حملات خشن بزنند.
این تاکتیک به مراتب ماهرانهتراز سال ۲۰۰۹ بود که خشونت بیپردهای علیه تظاهرکنندگان به کار گرفته شد. گرچه این بار هم نیروهای انتظامی عده ای را دستگیر کرده و مورد ضرب و شتم قرار دادند اما مشخص بود هدفشان بیشتر ایجاد رعب و وحشت، بدون برانگیختن خشم بیش از حد مردم، است .
حتی جالب بود که با توجه به ترافیک سنگین تهران در اکثر اوقات روز، مسئولین تا ساعات پایانی تظاهرات و اوجگیری خشونت نیز، وسایل نقلیه عمومی را فعال نگه داشته بودند و اگر شرایط وخیم میشد تظاهرکنندگان میتوانستند به راحتی سوار اتوبوسها شوند.
در جناح مقابل، جنبش سبز هم از شکست سال ۲۰۰۹ خود درسهایی گرفته و آنها را در برنامههایش به کار میگیرد.
ارتباط از طریق شبکه اینترنت و موبایل پیش از تظاهرات ۲۵ بهمن با مشکل همراه بود اما فعالان با استفاده از تکنولوژی "وی. پی. ان" ( شبکه شخصی مجازی) قادر به عبور از سایتهای مسدود شده بودند.
در ساعت ده شب یک روز قبل و یک بعد روز از تظاهرات، فریادهای مرگ بر دیکتاتور و الله اکبر از پشت بامها در مرکز شهر شنیده میشد.
هماهنگی برای انجام سروقت این سنت قدیمی از طریق فیس بوک میسر شده بود حتی با اینکه سایت این شبکه اجتماعی مدتهاست که در ایران فیلتر شده است.
فیس بوک مملو از آهنگها، ویدئوها و بحث های سیاسی مرتبط با جنبش سبز است.
در همین حال دولت در موقعیتی مسخره قرار گرفته که مشروعیتش را زیر سوال می برد. برای چند هفته متوالی، حکومت ایران قیامهای مردمی در جهان عرب را تصاویری از آینه انقلاب اسلامی ایران میدانست. ولی چطور میتوانست از مردم مصر و اقدامات شجاعانهشان حمایت کند در حالیکه در خانه، تظاهراتی را که در ابراز همبستگی با قاهره و تونس برپا شده بود سرکوب کند؟
این سوال پیشتر از سوی برخی رهبران غربی مطرح شده بود و احتمالا رهبران جنبش سبز، میر حسین موسوی و مهدی کروبی، را تحریک کرد تا با وجود تبعید مجازی داخلی بار دیگر عرض اندام کنند.
دهها هزار نفری که در محدوده میدان آزادی تجمع کرده بودند یک پیام روشن داشتند؛ اینکه گروههای مخالف همچنان زندهاند هر چند که دولت آنها را به جنازه تشبیه کرده باشد.
ولی اپوزیسیون برای رسیدن به موفقیتی به شیوه مصریها راه طولانی در پیش دارد.
اقدام آنها در آزمودن شرایط سیاسی با این تظاهرات اخیر میتواند به نوعی اقدامات تلافیجویانه رژیم را در پی داشته باشد.
همچنین جنبش هنوز هم درگیر برخی مشکلاتی است که در سال ۲۰۰۹ با آن دست به گریبان بود: نبود اهداف مشخص، ساختار پراکنده و از همه مهمتر موفق نبودن در رساندن پیام خود به بخشهای بزرگی از مردم ایران.
درحالیکه مردم طبقه متوسط در مرکز تهران با انگیزه در تظاهرات حاضر شده بودند ساکنان مناطق مرفه شمال شهر و ساکنان فقیرتر جنوب شهر بیتفاوت مانده بودند.
با کاهش یارانههای دولتی در دو ماه گذشته قیمت بنزین، نان و سایر مایحتاج ضروری افزایش چشمگیری پیدا کرد اما غیبت فرودستان و فقرا در این تظاهرات نشان میدهد که برخلاف مصر و تونس مشکلات اقتصادی نمیتواند مردم را بسیج کند.
حضور نیروهای امنیتی مجهز و قدرتمند نیز جنبش سبز را از دستیابی به آن نیرویی که انگیزه بخش قیام مصر شد، باز میدارد. حتی اگر تظاهرات ادامه مییافت چه بسا ممکه بود بسیاری از ساکنان تهران خواهان بازگشت به شرایط عادی میشدند.
تنها دقایقی پس از خروج از زیرزمینی که با تظاهرکنندگان در آنجا پنهان شده بودم دیدم فروشنده یک مغازه ساندویچی در حال پاک کردن شیشه خردهها و سایر زبالههای روی زمین است تا مغازهاش را دوباره باز کند.
درخیابان مجاور هم یک فروشنده در حالیکه بسیجیها در آن حدود گشت میزدند مشغول فروش عروسکهای خرس تزیین شده با قلبهای قرمز بود. هر چه باشد آن روز، روز ولنتاین بود.
رویا جعفری نام مستعار خبرنگاری در تهران است.