فاصله میان احمدینژاد و موسوی، فقط چند صدمتر
رییسجمهوری ایران هر روز که میخواهد به سر کارش در خیابان پاستور برود باید از جلوی خانه اصلیترین مخالفش رد شود
فاصله میان احمدینژاد و موسوی، فقط چند صدمتر
رییسجمهوری ایران هر روز که میخواهد به سر کارش در خیابان پاستور برود باید از جلوی خانه اصلیترین مخالفش رد شود
همین چند هفته پیش بود که دفتر میرحسین موسوی، اصلیترین رهبر معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران، در نزدیکی محل زندگیاش در خیابان پاستور تهران تحت بازرسی قرارگرفت.
در همین محل حتی محمدرضا خاتمی، برادر رئیس جمهوری پیشین ایران و داماد خانواده بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، آیت الله خمینی، که برای تبریک عید فطر به دیدار میرحسین موسوی رفته بود برای دقایقی دستگیر شد. ماموران امنیتی به او هشدار دادند که اگر مجدداً وارد خیابان پاستور شود این بار دیگر آزادیاش چندان آسان نخواهد بود.
اما اهمیت خیابان پاستور در مرکز پایتخت ایران به قرارگرفتن خانه میرحسن موسوی در آن نیست؛ برای آن است که مجموعه نهاد ریاستجمهوری را در خود جای دادهاست. جایی که هر روز محمود احمدینژاد برای ورود به محل کارش از آنجا عبور میکند.
شاید به سبب همین موقعیت جغرافیایی، برای احمدینژاد دشوار باشد که وقتی در محل کار برای آنچه "مدیریت جهانی" می نامد درحال برنامهریزی است، اصلیترین مخالفش چندصدمتر آن طرفتر به استقبال هواداران خود برود که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را به رسمیت نمیشناسند.
نیروهای امنیتی و هواداران دولت احمدینژاد در یکسال و نیمی که از برگزاری انتخابات میگذرد تلاش کردهاند تا ارتباط میان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دیگر نامزد معترض به نتیجه انتخابات، با یکدیگر و با حامیانشان را قطع، یا تا جای ممکن محدود کنند. شمار زیادی از اصلیترین مشاوران موسوی و کروبی که در سه دهه گذشته، دارای مقامهای دولتی بودهاند در این مدت بازداشت شدهاند و یا اگر حالا آزادند به شدت زیر نظر قراردارند.
در شرایطی که احزاب اصلی اصلاحطلبان یعنی جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اعتماد ملی از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی غیرقانونی اعلام شده و دیگر احزاب متمایل به اصلاحطلبان نظیر کارگزاران سازندگی غیر فعالند موقعیت و آینده سیاسی اصلاحطلبان چگونه است؟
آیتالله محمد یزدی، رییس اسبق قوه قضاییه و عضو کنونی مجلس خبرگان رهبری از مخالفان سرسخت گروههای اصلاحطلب است و از اعتراضها به نتیجه انتخابات مانند دیگر محافظهکاران به عنوان "فتنه" یاد میکند. او اخیرا درباره آینده اصلاح طلبان گفت: "امروز سران فتنه خودشان هستند و خودشان و آن مثل معروف در خصوص آنها صدق میکند که وقتی در سلمانی مشتری نداشتند، سر همدیگر را میتراشیدند و در حال حاضر آنها چون مشتری ندارند به دیدن همدیگر میروند و مینشینند صحبتهایی میکنند که یعنی ما هستیم."
اما برخلاف آیتالله یزدی که دیدارهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی با یکدیگر یا با حامیانشان را بیفایده میداند نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بارها طرفداران این دو رهبر معترض را از انجام چنین ملاقاتهایی برحذرداشتهاند.
در نخستین روزهای پس از انتخابات، بیش از ۵۰ استاد دانشگاه که به ملاقات میرحسین موسوی رفته بودند پس از خروج از ساختمان دستگیر شدند، بسیاری از افرادی که به دیدن او می روند پس از بازگشت با تهدیدهای امنیتی مواجه می شوند، و چند هفته قبل در شهریورماه نیز وزارت اطلاعات، گروهی از روزنامهنگارانی را که برای چنین دیداری برنامهریزی کرده بودند احضار کرد و به آنها گفت که پس از این ملاقات باید برای رفتن به زندان اوین آماده شوند.
شرایط مشابهی برای مهدی کروبی و در مقیاسی کمتر محمد خاتمی، رییس جمهور پیشین نیز وجود دارد. در میانه تابستان امسال، گروهی از لباس شخصیها با تجمع در برابر خانه کروبی، علیه او شعار دادند و با اسلحهای که در اختیار داشتند شلیک کردند. خود مهدی کروبی گفته است لباس شخصیها با حمایت نیروی انتظامی و سپاه پاسداران شرایطی فراهم کرده اند که او و خانوادهاش اجازه رفتن سر قبر پدر و پدربزرگشان را هم نداشته باشند.
در این شرایط که حاکمیت هنوز نتوانسته بر سر محاکمه موسوی و کروبی به اجماع برسد و همزمان نگران است که هرگونه اقدام سازماندهی شده و تشکیلاتی از جانب حامیان آنها -- نظیر راهپیماییهای اعتراضی -- را بیاثر سازد سوال این است که در چنین جوی از خفقان، تصمیمهای اصلاح طلبان توسط چه کسانی گرفته می شود؟ بیانیههای سیاسی چگونه منتشر میشوند؟ برنامهریزی برای برخی کارهای مقطعی مانند سردادن الله اکبرهای شبانه چگونه صورت میگیرد؟
پاسخ این پرسشها اکنون مشخص نیست. اما میتوان مشاهده کرد که در انتشار اخبار مربوط به سران اعتراض، اصلیترین ابزار همان شعاری است که میرحسین موسوی اندکی بعد از برگزاری انتخابات پارسال در نظر گرفت: "هر شهروند، یک ستاد." این شهروند-خبرنگاران که حالا در ایران و خارج از ایران پراکندهاند به شکل پیدا و پنهان با بهرهگیری از ارتباطات فردی، فیسبوک، توییتر یا دیگر راههای مشابه با خلاء حاکم در فضای اطلاعرسانی رسمی که از سوی مقامهای جمهوری اسلامی اعمال میشود به مقابله برخاستهاند.
اواخر شهریورماه و همزمان با هفتهای که در تقویم رسمی ایران به مناسبت سالروز آغاز جنگ ایران و عراق به هفته "دفاع مقدس" معروف است، خانواده دو تن از مشهورترین فرماندهان شهید سپاه پاسداران، محمد ابراهیم همت و مهدی باکری، باوجود جو امنیتی در اطراف خانه مهدی کروبی، به دیدارش رفتند تا از او تجلیل کنند. احسان، پسر سردار باکری پس از این دیدار توسط نهادهای اطلاعاتی بازداشت شد اما با وساطت چند تن از همرزمان سابق پدرش در سپاه پاسداران آزاد گردید. خانواده این دو فرمانده سابق سپاه و شماری دیگر از همراهان آنها قصد داشتند با میرحسین موسوی هم ملاقات کنند اما در خیابان پاستور با ممانعت ماموران امنیتی مواجه شدند. واکنش این عده در همان خیابانی که مقر ریاست جمهوری قرار دارد سردادن شعار "مرگ بر دیکتاتور" بود.
رسانههای داخل ایران به دستور شورای عالی امنیت ملی از انتشار اخبار و عکسهای مربوط به موسوی، کروبی و خاتمی نهی شدهاند. اما آن روز از همان نخستین دقایق، اخبار مربوط به برخورد نیروهای امنیتی با خانوادههای باکری و همت در سراسر جهان منتشر میشد و طبعا با وسایل ارتباط جمعی موجود در خارج، به نقاط مختلف داخل ایران هم میرسید.
دیگر نکته مهم؛ حضور طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی -- یا دستکم افرادی که به سبب مخالفت با سیاستهای احمدینژاد، متمایل به موسوی و کروبی هستند -- در لایههای بسیار درونی حاکمیت است. لایههایی که در نگاه اول به نظر میرسد باید صرفا جای طرفداران دوآتشه محمود احمدینژاد باشند نظیر سپاه پاسداران و یا تشکیلات رهبری نظام.
در دوران فعالیتهای تبلیغات انتخاباتی، ستادی وجود داشت به نام "اصولگرایان حامی میرحسین موسوی" که توسط عباس آخوندی، باجناق علی اکبر ناطق نوری، رئیس دفتر بازرسی بیت رهبری مدیریت میشد. ناطق نوری رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی و رقیب محمد خاتمی در انتخابات سال ۱۳۷۶ بود که در مخالف با محمود احمدی نژاد به میرحسین موسوی رای داد. او بعد از انتخابات حاضر نشد علیه موسوی موضعگیری کند و به همین دلیل از چشم آیتالله خامنه ای افتاد؛ به طوری که به عنوان رئیس بازرسی بیت رهبری نتوانست بدون واسطه به ملاقات خامنه ای برود و وقتی هم دیدار میسر شد و به انتقاد از احمدینژاد پرداخت با عتاب شدید رهبر مواجه شد.
هواداران موسوی در حساسترین نهادهای امنیتی نظام هم نفوذ دارند و آنها بودند که به "کمیته صیانت از آرای میرحسین موسوی" گزارش دادند "هفتاد درصد آرایی که در صندوق واقع در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ریخته شد طرفدار میرحسین موسوی بودهاند."
علاوه براین سردار محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیشتر اعتراف کردهبود که "پاسداران حامی فتنه در سپاه پاسداران" حضور داشتهاند، هرچند که به گفته او "آنها ابهاماتی داشتند که رفع شد به همین علت هم از سپاه اخراج و حذف نشدند."
منافذ اطلاعاتی نظام اما به قدری متعدد و غیرشفاف است که یکی از اصلاحطلبان برجسته در حزب مشارکت که پیش از برگزاری انتخابات در ستاد موسوی فعالیت میکرد چندی قبل به عنوان خاطرهای از زندان تعریف میکرد: "وقتی درحال بازجویی بودم، صدای بازجو برایم آشنا بود. کمی که فکر کردم به خاطر آوردم او زمانی در دهه ۱۳۶۰ کارمند خودم در وزارت اطلاعات بود. به نام صدایش کردم. بلند شد، چشم بندم را باز کرد و درحالی که گریه میکرد من را به آغوش کشید و معذرت خواهی کرد."
اصلاح طلبان همچنین از توانایی ارتباط برقرارکردن با خانواده زندانیان سیاسی برخوردارند، خانوادههایی که دولت و نهادهای امنیتی ترجیح میدهند با مماشات با آنها برخورد کنند. این خانوادهها معمولا پس از آزادی بستگان خود به دیدار یکدیگر میروند و در برخی موارد هم پذیرای موسوی، خاتمی و کروبی میشوند یعنی همان سه نفری که در رسانههای جمهوری اسلامی به عنوان "سران فتنه" معرفی میشوند و در رسانههای مخالفان دولت "سران جنبش سبز" نامیده میشوند.
در میان معدود اصلاح طلبان فعال در این روزها، یکی هم عبدالله نوری، وزیر کشور در دولتهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی است که گاهی در در پنجشنبههای آخر هرماه منزلش در شمال تهران میزبان اصلاح طلبانی است که برای دعا و نیایش گرد میآيند.
در آخرین این جلسات که در مردادماه ۱۳۸۹ برگزار شد نه تنها محمد خاتمی و مهدی کروبی بلکه حسن خمینی، نوه بنیانگذار نظام نیز حضور یافت.
روزها برای اصلاح طلبان به راحتی گذشته نمیگذرد. شاید به همین دلیل بود که میرحسین موسوی، امسال را سال صبر و استقامت نامید. او که هشت سال ریاست دولت ایران را در دوران جنگ با عراق برعهده داشت وقتی رسما نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد شاید فکر نمیکرد بعد از انتخابات برای تردد در خیابان پاستور با مشکل مواجه شود. او گمان می کرد نماز و نیایش خود را در ساختمان سلمان فارسی، مسجد ریاست جمهوری، که زمانی خودش طراح آن بود به جای می آورد. اما هنوز برای رسیدن به محراب این مسجد چند صد متری فاصله دارد. شاید مدت زمانی که او برای طی کردن این چند صد متر احتیاج داشته باشد سالها به طول انجامد.
آرش غفوری روزنامهنگار ایرانی است که هماکنون در ایالات متحده اقامت دارد.