آیا دولت ایران در برابر تحریمها آسیبپذیر است؟
دولت ایران نمیتواند بیش از این تاثیرات تحریمها و محدودیتهایی که براقتصاد کشور اعمال میشود را نادیده بگیرد.
آیا دولت ایران در برابر تحریمها آسیبپذیر است؟
دولت ایران نمیتواند بیش از این تاثیرات تحریمها و محدودیتهایی که براقتصاد کشور اعمال میشود را نادیده بگیرد.
قدرتهای جهانی تا پایان سال ۲۰۰۹ میلادی به ایران فرصت داده بودند که پیشنهاد کشورهای ۱+۵ (پنج عضو دایم شورای امنیت به علاوه آلمان) را مبنی بر ارسال بخش عمدهای از اورانیوم غنی شده خود در ازای دریافت سوخت مورد نیازی که توسط کشورهایی مانند آلمان و فرانسه برای استفاده در رآکتور دانشگاه تهران تهیه میشد بپذیرد. ایران از اینکه در زمان مقرر به این پیشنهاد جواب مثبت بدهد سرباز زده و تلویحا آن را قبول نکرده است.
طی سالهای گذشته احمدینژاد دربیان موضع دولتش در خصوص تحریمها بسیار روشن عمل کرده است. در اسفندماه سال ۱۳۸۶ و در گفتوگویی تلویزیونی او گفته بود: قدرت های جهانی تا صد سال هم قطعنامه صادر کنند، ما سر سوزنی عقب نمی آييم.
هفته گذشته در سخنرانیای که وی در جنوب کشور ایراد کرد برنامه قدرتهای جهانی را برای اعمال تحریمهای جدید علیه کشورش به چالش گرفت. هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه دولت آمریکا همان زمان از گفت وگوهای بیشتر شش قدرت جهانی برای یافتن نوع و درجه ای از تحریمهای جدید خبر داده بود اما احمد نژاد پاسخ چنین اظهاراتی را چنین داد: آنها چندین قطعنامه صادر و ایران را تحریم کرده اند... آنها فکر میکنند با این کارها ایران به زانو میافتد اما آنها اشتباه میکنند.
در اواخر ماه آذر منابع متعدد به رسانهها خبر دادند که آمریکا و متحدانش برای گریز از یک راه حل غیرنظامی در حال ارزیابی تحریمهایی جدید علیه ایران هستند که به جای صدمهزدن به مردم و جنبش سبز، نهادهای جمهوری اسلامی و رهبران کشور را در مرکز توجه خود داشته باشد. اما با توجه به اینکه ایران هم اکنون نیز سه قطعنامه تحریم شورای امنیت سازمان ملل را به دلیل سرسختی در پذیرش توقف غنی سازی اورانیوم در برابر خود دارد، آیا تحریمهای جدید موثر واقع خواهد شد؟
به نظر می رسد که انتخابات ریاست جمهوری اخیر معادله هستهای را برای دولت ایران تغییر داده باشد. پیش از آن، برخی از هواداران احمدینژاد عقیده داشتند که زمان گفت وگو با آمریکا فرا رسیده است. بسیاری تصور میکردند که محموداحمدی نژاد به عنوان یک چهره محافظهکار و تندرو که مورد اعتماد آیتالله خامنهای رهبر ایران است در موقعیتی قرار دارد که میتواند باب مذاکره با آمریکا را بگشاید، کشوری که از سال ۱۳۵۷ و به دنبال انقلاب اسلامی شیطان بزرگ خوانده میشود.
شاید به همین جهت بود که امیر محبییان، یکی از تحلیلگران محافظهکار ایرانی در مصاحبهای با شبکه رادیویی ان.پی.آر آمریکا در دی ماه سال گذشته پیشنهاد کرد که باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا برای ذوب شدن یخ روابط دو کشور نامهای را برای آیتالله خامنهای بنویسد.
در همه تحلیلهای مربوط به تحریم اقتصادی ایران، اما یک موضوع همواره مورد بی توجهی قرار میگیرد و آن اینکه موضوع اقتصاد هیچگاه در فکر رهبران ایران یا در معادله امنیت ملی این کشور نقش کلیدی ایفا نکرده است. محموداحمدینژاد در دولت قبلی خود نشان داده بود که در برابر کشورهای غربی و اسراییل به اندازه کافی سرسخت است. با این وجود سه قطعنامه تحریم علیه ایران به همراه شیوه مدیریتی نابسامان دولت ایران و همچنین فقدان انضباط در سیستمهای مالی و پولی، کشور را به یک بحران عمیق اقتصادی هدایت کرد. نتیجه چنین بحرانی یک تورم و بیکاری دو رقمی و ناتمام گذاشتن بسیاری از پروژه های بزرگ اقتصادی در کشور بود.
واقعیت این است که تحریمها، به خصوص آن نوعی که سیستم مالی و بانکهای عمده ایران را هدف قرار میدهد، تدریجا اقتصاد کشور را تضعیف کرده است. به علاوه هر چقدر که دولت بیشتر سپاه پاسداران را درگیر پروژههای بزرگ اقتصادی - به خصوص در صنعت نفت و گاز- میکند به همان میزان نیز بیشتر تاثیر تحریمها را حس میکند. چراکه تحریمها موجب شدهاند تا بسیاری از شرکتهای بینالمللی توانایی و رغبت خود را برای ادامه فعالیت با طرف ایرانی از دست بدهند. آنها نمیخواهند برای معامله با طرف ایرانی در معرض مجازاتهای بینالمللی قرار بگیرند.
اشتیاق احمدینژاد برای اینکه سپاه پاسداران را تبدیل به یکی از بزرگترین طرفهای اقتصادی ایران بکند برای وی به مانند یک شمشیر دولبه عمل کرده است. گزارشی که توسط سپاه پاسداران چندی قبل به مجلس ارایه شد نشان می دهد که تنها قرارگاه خاتمالانبیا به عنوان بزرگترین واحد اقتصادی سپاه مالک ۸۱۲ شرکت در داخل و خارج کشور است.
شاید با توجه به آنچه گفته شد به نظر برسد که دولت ایران باید به پیشنهاد اخیر کشورهای غربی برای مبادله اورانیوم پاسخ مثبت میداد. اما موضوع این است که با تداوم اعتراضات عمومی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری عملا معادله هستهای تهران کاملا تغییر کرد. ناآرامیهای پس از انتخابات ایران باعث شد مقامات این کشور بار دیگر تبلیغات ضدآمریکایی و ضدغربی را به مرکز ثقل سیاستهای خود تبدیل کنند.
پس از انتخابات، ایران آمریکا و انگلیس را متهم کرد که در تحریک و به خیابان کشاندن معترضان دخالت داشتهاند. همین هفته گذشته مقامات ایرانی دولت اوباما را متهم کردند که در جریان ترور یک دانشمند ایرانی به نام مسعود علی محمدی نقشداشتهاند. دولت جمهوری اسلامی مجبور شد بار دیگر از حربه نخ نماشده متهم کردن معترضان داخلی به پیروی از «دشمنان نظام» استفاده کند تا بتواند سرکوب و استفاده توجیهناپذیر خود از خشونت را توجیه کند. چنین برخوردی با کشورهای غربی به منظور استفاده داخلی، عملا کفه ترازو را برای تهران به سود حفظ نظام در برابر بهبود وضعیت اقتصادی تغییر داد.
باید توجه داشت که تبلیغات ضدآمریکایی در ایران تنها یک ژست سیاسی و یا تبلیغات صرف نیست. چنین رویکردی در ایران تبدیل به یک نهاد قدرتمند شده که طی سالهای پس از انقلاب میلیاردها تومان را از طریق دستگاه عریض وطویل تبلیغاتی جمهوری اسلامی بلعیده است. دولت جمهوری اسلامی همواره از اتهام حمایت کشورهای خارجی از اتفاقاتی که در داخل کشور رخ می دهد به عنوان بهانهای برای سرکوب مخالفان خود ومتصل کردن آنها به کشورهای بیگانه استفاده کرده است.
جالب این جاست که به جای دولت جورج بوش در کاخ سفید که همواره ایران را به حمله نظامی تهدید می کرد، تهران در حال حاضر با رییس جمهوری مواجه است که پایه سیاست خارجی خود را بر اساس گفت وگو و مذاکره گذاشته است. درواقع به نظر میرسد چنین رویکردی از سوی دولت اوباما و اینکه اساسا دولت اوباما گزینه حمله نظامی را از میان احتمالات جاری کنار گذاشته است، دولت ایران را برای تغییر در سیاست و رفتار خود نسبت به واشینگتن ترغیب نکرده است.
رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا بارها به درستی احتمال حمله نظامی به ایران را کنار زده و گفته است که چنین کاری تنها به «کند شدن جاه طلبیهای هستهای ایران برای مدتی بین یک تا سه سال منجر خواهد شد و برنامه هسته ای ایران را بیشتر و بیشتر زیرزمینی خواهد کرد.»
اما سرزنش کردن غرب نان و آب را به سفره مردم ایران نمیآورد. تا زمانی که مردم ایران به خیابانها میروند و بحران داخلی عمیقتر میشود، مشکلات اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت. آمارهای رسمی نشان میدهد که حداقل ۳۰ درصد مردم زیر خط فقر هستند. اگر چه تخمینهای غیررسمی رقمهای خیلی بالاتری را نشان میدهند. دولت ایران نمیتواند بیش از این تاثیرات تحریمها و محدودیتهایی که براقتصاد کشور اعمال می شود را نادیده بگیرد.
سالها لجاجت علیه غرب و در عین حال رفتارغیرمنطقی و گستاخانه علیه مردم کشور، رهبران ایران را هم اکنون در یک دوراهی خطرناک قرار داده است: یکی گفتوگو و مذاکره باغرب و سازگار شدن با جامعه بینالمللی است و دیگری به رسمیتشناختن خواستهای مردم ایران. هر دو این راهها نیازمند اقداماتی است که برای دولت تهران بسیار هزینهزا خواهد بود.
دراین میان به نظر نمیرسد راه سومی هم وجود داشته باشد. اگر ایران راه را برای اصلاحات سیاسی باز نکند، ترکیبی از دو بحران یاد شده به تضعیف بیش از پیش دولت تهران منجر خواهد شد. چنین موقعیتی به تشدید ناآرامیهای سیاسی خواهد انجامید که آن هم به بحران اقتصادی بیشتر دامن خواهد زد. آنگاه است که لشکر میلیونی بیکاران و کسانی که از فقر اقتصادی رنج میبرند به جنبش حقوق مدنی مردم ایران اضافه خواهند شد. این دقیقا همان اتفاقی است که در سال ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی شاه ایران را از تخت سلطنت به زیر کشید.
---
امید معماریان، روزنامهنگار و وبلاگنویس ایرانی مقیم شهر سانفرانسیسکو است.